۱۳۸۹ اسفند ۱۴, شنبه

آخرین پیام دکتر مصدق به ملت ایران ، در دادگاه نظامی، بعنوان وداع با مردم



...آری تنها گناه من وگناه بسیار بزرگ من این است که صنعت نفت را ملی کرده ام و بساط استعمار و اعمال نفوذ منافع اقتصادی عظیم ترین امپراطوری‌های جهان را ازاین مملکت برچیده ام و پنجه در پنجه مخوف ترین سازمان‌های استعماری و جاسوسی بین المللی در افکنده ام و به قیمت ازدست رفتن خود و خانواده ام و به قیمت جان و عرض و مالم خداوند مرا توفیق عطا فرمود تا با همت واراده مردم آزاده این مملکت بساط این دستگاه وحشت انگیز را درنوردیدم. من طی این همه فشاروناملایمات ، این همه تهدید و تضییقات از علت اساسی و اصلی گرفتاری خودم غافل نیستم و به خوبی میدانم که سرنوشت من باید مایه عبرت مردانی بشود که ممکن است درآتیه در سراسر خاورمیانه درصدد گسیختن زنجیر بندگی و بردگی استعماربرآیند.
من میخواهم برای آخرین باردرزندگی خود ملت رشید ایران را از حقایق این نبرد وحشت انگیز مطلع سازم و مژده بدهم:
مصطفی را وعده داد الطاف حق / گربمیری تو نمیرد این ورق
حیات و عرض و مال و موجودیت من و امثال من در برابر حیات و استقلال و عظمت و سرافرازی میلیون‌ها ایرانی و نسل‌های متوالی این ملت کوچک ترین ارزشی ندارد و ازآن چه برایم پیش آورده‌اند هیچ تأسف ندارم و یقین دارم وظیفه تاریخی خود راتا سرحد امکان انجام داده ام و من به حس و عیان می بینم که این نهال برومند در خلال تمام مشقت‌هایی که امروز گریبان همه را گرفته بثمر رسیده و خواهد رسید.

عمر من و شما و هرکس چند صباحی دیر یا زود به پایان می رسد ولی آن چه می ماند حیات و سرافرازی یک ملت مظلوم و ستم دیده است. از مقدمات کار و طرز تعقیب و جریان دادرسی معلوم است که در گوشه زندان خواهم ماند و این صدا و حرارت را که همیشه درخیر مردم به کار برده ام خاموش خواهند کرد و دیگر جزدراین لحظه نمی توانم با هموطنان عزیز صحبت کنم. بدینوسیله از مردم رشید و عزیز ایران مرد و زن و پیروجوان تودیع میکنم و تاًکید مینمایم که در راه پرافتخاری که قدم برداشته‌اند از هیچ حادثه‌ای نهراسند و نهضت مقدس خود را ادامه دهند و یقین بدانند ، خدا یارو مدد کار آن‌ها خواهد بود."



مصدق علی رقم محدودیتهای زیادی که برای او در شرایط تبعید فراهم کرده بودند از پیگیری مبارزه باز نایستاد . او در تنهایی و تبعید تمام امیدش را به جوانان و شیوه های نوین مبارزه بسته بود و من جمله در یکی از نامه هایش در همین دوران نسل جوان را مخاطب قرار داده و نوشته بود : " من در این زندان اول امیدم به خدا و بعد به شما نسل جوان است و هیچ تردید ندارم بر مشکلات غلبه می کنید و یکی را بعد از دیگری از بین می برید ، صبرو حوصله را پیشه خود قرار دهید و باور کنید آن چه بر ما گذشته است بیش از ساعتی از عمر یک ملت نیست .






هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin